ماهی و ماهی گیر

يه ماهی بود يه دريا. يه آسمون زيبا...



یه ماهی گیر تنها. يه ماهي گير كه دريا



دنياي باورش بود. نياز صيد ماهی(!)



اميد آخرش بود. يه ماهی كه حواسش



به آينه های نور بود. فكر شب عروسی



تو حجله بلور بود! ماهی شده بود باورش



تورو اگه بندازن سرش. میشه عروس ماهیا!!



ماهی نمی شد باورش. تور اگه افتاد رو سرش



نگاه گرم ماهي گير. ميشه نگاه اخرش!



ماهي لبش می خنديد. به قحطی صداقت...



به دشنه ای كه خورده. تو سفره رفاقت



ماهی نفهميد چه كسی. سينه خواستشو دريد



كدوم لب گرسنه ای. شيره بختشو كشيد



ماهی هرگز نفهميد. تور بوده بند صياد (!)



نميشه عشق شیرین. برای قلب فرهاد

(اینو یکی از دوستام واسم تو قسمت نظرات گذاشته بود خوشم اومد تو وبلاگم گذاشتم .)

آن لحظه ...؟

آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم

خود به خود هوس باران را می کنم.

آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود

هوس یک کوچه تنها را می کنم

آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم

قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان

آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم می خواهد باز زیر باران بمانم ،

دلم نمی خواهد باران قطع شود.

دلم می خواهد همچو آسمان که بغضش را خالی می کند ، خالی شوم ،

از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی

تنها صدای قطره های باران را می شنوم ، اشک می ریزم ، و آرزوی یارم را می کنم

دلم می خواهد آسمان با اشکهایش سیل به پا کند

لحظه ای که آرام آرام می شوم

و دیگر تنهایی را احساس نمی کنم ، چون باران در کنارم است.

باران مرا آرام می کند ، مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها می کند و به آرزوهایم نزدیک می کند

آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ،

دلم می خواست همچو آسمان که صدای رعدش پنجره های خاموش را می لرزاند فریاد بزنم ،

فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود.

صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر باران قدم می زند ،

تنهایی در کوچه های سرد و خالی…

کجایی ای یار من ؟

کجایی که جایت در کنارم خالی است.

در این شب بارانی تو را می خواهم ،

به خدا جایت خالی خالی است.

کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد

تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ،

تو که نیستی منی که همان مرد تنها می باشم قصه ای غمگین را در این شب بارانی خواهم داشت.

قصه مرد تنها در یک شب بارانی ،

شبی که احساس می کنم بیشتر از همیشه عاشقم.

آری آن شب آموختم که باران بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم است.

فهمیدن ...؟

تو مرا می فهمی من ترا می خوانم

و همین ساده ترین قصه یک اتسان است

من ترا ناب ترین شعر زمان می دانم

و توام می دانی تا ابد در دل من می مانی ...!

دوستت دارم ....؟

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

  دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…

  این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

  باید آدمش پیدا شود!

 باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

 سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

 فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…

 شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

 توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

 توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

 توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

 در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

 برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

 بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

 سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

 اما بگذار به سن تو برسند!

 بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

 غریب است دوست داشتن.

 و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

 وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

 و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

 به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

 تقصیر از ما نیست؛

 تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

 عکس   عکس های رمانتیک و عاشقانه

چرا غم ها نمی دانند که من سلطان غمهایم ....؟

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/eshghdarentezar/Tanha-tarin_tanha.jpg

فاصله...؟

هزار خیابان فاصله دارم با او

هزار خیابان فاصله دارم با خود

چرا زنده باشم

وقتی در تاریکی قدم می زنم

وقتی که او مرا

و گلدان ها کنار پنجره را

از یاد برده است .

 زخم ها یم را نمی بندد

چشم هایش را می بندد

یه نصیحت ..

از کسی که دوستش داری ساده دست نکش !

شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی

و از کسی هم که دوستت داره بی تفاوت عبور نکن

چون شاید

هیچوقت

هیچ کس

تو رو به اندازه اون دوست نداشته باشه !!

عشق ..؟

عشق، تصميم قشنگي ست، بيا عاشق شو نه اگر قلب تو سنگي ست، بيا عاشق شو *********** آسمان زير پروبال نگاهت آبي ست شوق پرواز تو رنگي ست، بيا عاشق شو *********** ناگهان حادثه ي عشق، خطر كن، بشتاب خوب من، اين چه درنگي ست، بيا عاشق شو *********** با دل موش، محال است كه عاشق گردي عشق، تصميم پلنگي ست، بيا عاشق شو *********** تيز هوشان جهان، برسر كار عشقند عشق، رندي است، زرنگي ست،بيا عاشق شو *********** كاش در محضر دل بودي و ميديدي تو بر سر عشق، چه جنگي ست! بيا عاشق شو « مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز» صورت آينه زنگي ست، بيا عاشق شو *********** مي رسي با قدم عشق به منزل، آري... عشق، رهوار خدنگي ست، بيا عاشق شو *********** باز گفتي تو كه فردا!!! به خدا فردا نيست زندگي، فرصت تنگي ست، بيا عاشق شو *********** كار خير است، تأمل به خدا جايز نيست! عشق، تصميم قشنگي ست، بيا عاشق شو