از تو می نویسم ؟
از تو می نویسم تو که شا هکار خلقتی
از تو که رنگ سیاهی پیش تو ٬تو یه رنگیت کم میاره
از تو که ستارهای آسمون دنبال هر فرصت واسه یه باره دیدن تو
از تو که اگه نبودی هیچ وقت نامردی های روزگارو نمی تونستم حس کنم
از تو می نویسم که وقتی تو چشمات نگاه می کنم ماه و ستاره و دریا ....
از تو که اول هر امیدی با تو شروع میشه و آخر هر قصه ای با تو پایون می گیره
از تو که اگه بود مثل تو ٬مثل منم بود
از تو که اگه کمین به پشت دیوار آرزوها نمیزدی من الان بوسه بر پای تعجیل می زدم
می نویسم از تو ولی هیچ نمیدانم و
از تو که رنگ سیاهی پیش تو ٬تو یه رنگیت کم میاره
از تو که ستارهای آسمون دنبال هر فرصت واسه یه باره دیدن تو
از تو که اگه نبودی هیچ وقت نامردی های روزگارو نمی تونستم حس کنم
از تو می نویسم که وقتی تو چشمات نگاه می کنم ماه و ستاره و دریا ....
از تو که اول هر امیدی با تو شروع میشه و آخر هر قصه ای با تو پایون می گیره
از تو که اگه بود مثل تو ٬مثل منم بود
از تو که اگه کمین به پشت دیوار آرزوها نمیزدی من الان بوسه بر پای تعجیل می زدم
می نویسم از تو ولی هیچ نمیدانم و
(شعرو یکی از دوستام تو قسمت نظر گذاشته بود اسمش امیره خوشم اومد تو وبلاگم بزارم )
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 11:25 توسط هستی
|
سهم من از دوری تو چیزی جز دلتنگی به اندازه دریاها ،نگاهی تاریک همچون شب های بدون مهتاب و لحظه هایی که ثانیه به ثانیه میگذرند نیست .پس ای دوست بشنو صدای دلتنگی مرا